پدربزرگ بالک قبل از اینکه بتواند فارغ التحصیل شود، به دلیل مسمومیت خون از دنیا رفت و تا زمانی که او ایده ای نداشت، رویا را غیرممکن کرد.
بالک فقط 17 سال داشت که گلخانه را شروع کرد – خاطره ای که او از آن به عنوان خاطره ای تلخ یاد می کند.
بالک گفت: «من به دنیای پدربزرگم فکر می کردم. من با او در این گلخانه کوچکی که داشت کار می کردم… فکر می کردم وقتی فارغ التحصیل شدم، می توانیم با هم کارها را انجام دهیم.»
در thecorryjournal.com بیشتر بخوانید